کسی که اهل سازش و کوتاه آمدن برای تصاحب یا تثبیت حکومت خود نیست فهم سیاسی پایینی دارد. حتی چنین فردی صلاحیت لازم برای تصدی امر حکومت را دارا نیست. حاکم باید اهل معامله باشد، باید بتواند در صحنه تهدیدات، نمایشی خوب را کارگردانی کند و یادش باشد اینها نمایشاند و قرار نیست مواضع واقعی آشکارا بیان شود.
هرچند این نگاه، نگاه رایج سیاستمداران دنیا است،[1] اما امام علی علیه السلام در رفتار خود نشان داد که از این روش استفاده نمیکند. سیرهی ایشان بیانگر این واقعیت است که امیرالم?منین علیه السلام مواضع خود را صریح بیان کرده، برای تحکیم قدرت خود از اصولش کوتاه نیامده است. ماجرای شورای شش نفره خلافت، اتمام حجت امام با مردم قبل از بیعتشان با ایشان و رد نصیحت برخی سیاسیون در سازش ابتدایی با معاویه، سه نمونه آشکار است که میزان اهمیت این اصل را نشان میدهد.
صراحت یا ابهام
امام علی علیه السلام حاضر نشد حتی برای رسیدن به خلافت و بازگرداندن جریان جامعه به مسیر اصلی خود، اندک تسامحی در تعبیر داشته، یا یک دروغ مصلحتی بگوید. خلیفه دوم شورایی شش نفره تشکیل داد تا بعد از مرگش خلیفه مسلمین را تعیین کنند.[2] این شورا شامل عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص، طلحه، زبیر، عثمان و امام علی علیه السلام بود. قرار بر این بود که این شش نفر یکی را از بین خود برای خلافت تعیین نمایند، زبیر به امام علی علیه السلام رای داد، طلحه به عثمان و سعد به عبدالرحمن. عبدالرحمن رای خود را بین امام علی علیه السلام و عثمان معلق بر شرطی گذاشت. او ابتدا به امام علی علیه السلام گفت: «من حاضرم با تو بیعت کنم به شرطی که طبق قرآن، سیره رسول خدا و سیره ابوبکر و عمر رفتار کنی». امام صریح و بی پرده اعلام کرد کتاب خدا و سیره رسولش را قبول داشته، اما به سیره ابوبکر و عمر عمل نخواهد کرد. عبدالرحمن همین شرحها را به عثمان گفت و او بدون درنگ پاسخ داد چنین خواهد کرد. در این هنگام عبدالرحمن با عثمان بیعت کرده، او خلیفه سوم مسلمین شناخته شد.[3]
بدانید هر زمینی از بیت المال که عثمان آن را بخشیده یا مالی از اموال الهی که بذل کرده باید به بیت المال بازگردد ... به خدا سوگند اگر این مال را در جایی بیابم با اینکه مهر زنان شده باشد یا کنیزان با آن خریداری شده باشند آن را به بیت المال باز خواهم گرداند!
امیرالم?منین علیه السلام میتوانست به ظاهر شرط عبدالرحمن را قبول کرده، پس از بیعت و تثبیت حکومت خود، دلایل عمل نکردن به سیره دو خلیفه قبل را برای مردم بیان کند؛ همان کاری که بعد از مرگ عثمان و به خلافت رسیدن خود انجام داد.[4] اما امام با تصریح به روش خود و عدم مبهمگویی نشان داد، حاکم اسلامی ابهام و دوپهلویی را نپذیرفته، مواضع خود را صریح بیان میکند؛ حتی در جایی که یک ابهامگویی یا دروغ ساده، به ظاهر باعث شود مسیر انحراف جهان اسلام، به سمت اصلاح تغییر یابد.
عدالت یا تسامح
نمونه دوم که امام مواضع خود را صریح بیان کرده است، زمانی است که مردم برای بیعت با ایشان به منزلش هجوم آورده، همگی اصرار بر این امر داشتند. بعد از قتل عثمان، شرایط چنان شد که مردم خود برای بیعت سراغ امیرالم?مین علیهالسلام آمدند. این در حالی بود که 25 سال از رحلت رسول خدا میگذشت و در این مدت آنچه حق امام علی علیهالسلام بود، توسط دیگران غصب شده بود. در این مدت جامعه از سیره رسول اسلام و تعالیم اسلامی دور گشته، به انحراف کشیده شده بود و این فرصت، برای اصلاح جامعه بسیار مناسب بود. اما مردم 25 سال به اموری عادت کرده بودند. خواص، ویژهخوار شده بودند و برخی امور خلاف سنت رسول خدا در بین مردم عادت شده بود. کسی که میخواست در این شرایط حکومت را به دست گیرد، میبایست «به خاطر حفظ مصالح و ملاحظهی جوانب قضیه، کوتاه بیاید و دلها را به دست بیاورد.»[5] اما امام قبل از اینکه مردم با او بیعت کنند، با آنها اتمام حجت کرده، روز بعد از بیعت نیز صحبت بسیار تندی کرد.
ایشان قبل از اینکه مردم با او بیعت کنند خطاب به آنها فرمود:
«بدانید اگر من خواسته شما را اجابت کنم [و حکومت بر شما را بپذیرم] آنطور که خود میدانم شما را اداره خواهم کرد و به حرف این و آن و سرزنش سرزنشگران توجهی نخواهم نمود (سفارشپذیر نبوده ملاحظه شخصیتها و ... را نخواهم کرد)».[6]
ایشان روز بعد از بیعت نیز مردم را جمع کرده، فرمود:
«بدانید هر زمینی از بیت المال که عثمان آن را بخشیده یا مالی از اموال الهی که بذل کرده باید به بیت المال بازگردد... به خدا سوگند اگر این مال را در جایی بیابم با اینکه مهر زنان شده باشد یا کنیزان با آن خریداری شده باشند آن را به بیت المال باز خواهم گرداند!»[7]
کلماتی که حضرت در آن شرایط حساس بیان کردهاند از منظر دیپلماسی مرسوم در جهان، کاری خام است که تنها ثمرهاش سست شدن پایههای حکومت نوپای امام خواهد بود. اما علی بن ابی طالب علیه السلام با رفتار خود نشان داد حکومتداری اسلامی، حکومتداری انقلابی است؛ حکومتداریای که بر سر ارزشها هیچ سازش و تسامحی به خرج نداده، صراحتا و با صدای رسا مواضع انقلابی خود را اعلام میکند.
باجدهی یا قاطعیت
سومین موضعگیری امام که حکایت از نفی ساسیتبازیهای رایج در اداره حکومتها دارد، رد پیشنهاد امتیاز دادن به معاویه برای سکوت و عدم مخالفت او با حکومت نوپای امام است. پس از قتل عثمان، «تمام اقطار اسلامی با امیرالم?منین علیه السلام بیعت کردند. تا آن روز هیچ بیعتی به عمومیت بیعت با امیرالم?منین علیه السلام وجود نداشت جز شام که با امیرالم?منین علیه السلام بیعت نکردند».[8] در همان اوایل حکومت امیرالم?منین علیه السلام، مغیرة بن شعبه نزد حضرت رفته به ایشان گفت: «ای امیر م?منان برای شما خیرخواهیای دارم.» امام پرسیدند خیر خواهیت چیست و او پاسخ داد: «...و معاویه را در حکومتش بر شام تثبیت کن تا اطاعت خود را بر او لازم کرده باشی.[9] سپس آنگاه که حکومتت اسقرار یافت، هرطور که خواستی با او رفتار کن ]خواستی برکنارش کن و خواستی ابقایش نما[»[10]
امام در پاسخ به او به خدا سوگند یاد کرد تا زمانی که معاویه چنین جهتگیری داشته باشد، هرگز او را به کار نخواهد گماشت بلکه از او میخواهد به اجتماع مسلمین پیوسته، با امام بیعت کند و اگر از بیعت امتناع کرد با او خواهد جنگید! این در حالی است که ابن عباس که از بزرگان آن روزگار جهان اسلام بود نیز با نظر مغیره موافق بوده، این کار را به صلاح میدانست.[11] گویا ابن عباس نیز هرچند بیشتر چهرهای علمی بود تا سیاسی، اما تفکری دیپلماتیک داشت نه انقلابی.
یک ارزش بزرگ
بیان صریح مواضع در سه مقطع بسیار حساس از زندگی سیاسی امام علی علیه السلام به خوبی نشان میدهد در اسلام، داشتن مواضع انقلابی و بیان انقلابی این مواضع یک ارزش بزرگ است؛ آنقدر بزرگ که باید برای حفظش امام علی علیه السلام خلافت را در شورای شش نفره از دست بدهد، در اولین ساعات حکومت نوپا، صدها دشمن و ناراضی برای خود درست کند و از ابتدای حاکم شدن، سنگ بنای جنگی 110 روزه را با سپاهیان انبوه شام بگذارد.[12]
پی نوشت:
[1] - به عنوان مثال مروری گذرا بر تعبیرهایی چون «آزادی»، «حقوق بشر»، «دموکراسی»، «اصلاح و رفرم» و... در گفتار حاکمان دیروز و امروز جهان به خوبی نشان میدهد کلی گویی و عدم بیان صریح معنای این واژه ها، یکی از شگردهای رایج حاکمان برای استفاده از این عبارات در جهت تامین خواسته های خود است.
[2] - هر چند سیر انتخاب خلیفه رسول خدا در امت اسلام از دیدگاه شیعه کاملا ثابت است و خیلفه باید توسط رسول گرامی اسلام نصب شده باشد اما در بین اهل سنت حتی در مورد چهار خلیفه اول، وحدت روش انتخاب نبوده است. در نظر ایشان ابوبکر با اجماع مردم انتخاب شد. اما خلیفه دوم را مردم انتخاب نکردند بلکه خلیفه اول او را نصب کرد. خلیفه سوم نیز خروجی شورای شش نفره ای بود که که توسط عمر بن خطاب برای تعیین جانشینش چیده شده بود.
[3] - البدء و التاریخ، (ابو نصر بن مطهر مقدسى، متوفی 355)، ج5،ص:192 و منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة (خوئى) ؛ ج3 ؛ ص84.
[4] - به عنوان مثال آنگاه که طلحه و زبیر به ایشان اعتراض کردند که خلفای قبلی سهم ما را از بیت المال بیشتر از دیگران میدادند امام فرمود: رسول خدا چگونه عمل میکرد؟ آنها پاسخ دادند همه را مساوی میداد. امام فرمود سیره رسول خدا مقدم است یا سیره آن دو؟ ر.ک: مناقب (ابن شهرآشوب)، ج2، ص: 111.
[5] - انسان 250 ساله (مقام معظم رهبری)، ص81
[6] - نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ص136، خطبه 92.
[7] - مناقب (ابن شهرآشوب)؛ ج2؛ ص110 و نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص57 و دعائم الإسلام؛ ج1؛ ص396 و شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید؛ ج1؛ ص269 با اندک اختلافی در تعابیر.
[8] - انسان 250 ساله، ص80.
[9] - با حکم انتصاب و تثبیت شما، معاویه از این پس فرماندار شما در شام خواهد بود و چون شما او را ابقا کرده ای در برابر شما نخواهد شورید.
[10] - الاستیعاب،ج4،ص:1447.
[11] - الأخبارالطوال،ص:142 و الإمامةوالسیاسة،ج1،ص:67.
[12] - جنگ صفین جنگ بسیار سختی بود. این جنگ هم از لحاظ سخت افزار و هم از لحاظ نرم افزار دشواری فراوان داشت. بسیاری از مردم و بلکه برخی بزرگان، این جنگ را فتنه ای بین دو طایفه مسلمان میدانستند که حق و باطل در آن گم شده است. در همین جنگ بود که جناب عمار یاسر نقش مهم خود در بصیرت زایی را انجام میداد. اما فتنه آنقدر عمیق بود که باز هم بسیاری حق را ندیدند. در نهایت نیز جریان خطرناک خوارج از دل همین جنگ به وجود آمد. با تمام این اوصاف امیرالم?ممنین علیه السلام حاضر نشده بود با تسامحی اندک مدتی معاویه را ساکت کرده، در فرصت مناسب به کار او رسیدگی کند.